مهتاب از اون بالا خیره شده به دامنت
آفتاب دست تمنا می زنه به قد و بالات
عطر بهار میده قطره ی الماس خنده هات
فریاد میزنه به سمت آسمونه دامنت
غنچه ی شوره زار دل غم زدم 

تقدیم به تو که پریشونی و قرار ِ منی