وبلاگ :
كلبه ي پريشان
يادداشت :
در كوي زلف يار
نظرات :
4
خصوصي ،
24
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پرستوي مهاجر
سلام جناب پريشان
پس اين وسط يار چي شد؟
به اميد ديدار
پاسخ
سلام پرستوي مهاجر
اي عمر عجول آهسته رو
که اين عمر گران مي رود
اين دل به گرو يار است
بگو با تو دوان دوان نرود
فصل خزانت برگريزان آمد
و رويايم به خزان مي رود
اين رويا هوس يار داشت
بگو که بي ارمغان نرود
سيه شب تاريکت بسر آمد
رند بيخواب شتابان مي رود
آن کوي منور يار کجاست
تا رند من درصبح تابان نرود
شکستي اي عمرعهدي که بستي
ديده بي وداع ياران مي رود
يک عمربه ارزاني رخ يار
تا جان شکسته پيمان نرود
به اميد ديدار